کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قوی پنجه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قوی پنجه
فرهنگ فارسی معین
(قَ. پَ جِ یا جَ) [ ع - فا. ] (ص مر.) آن که دارای زور بازوست .
-
واژههای مشابه
-
قوی ئیل
فرهنگ فارسی معین
(قُ یْ ئِ) [ تر. ] (اِمر.) یکی از دوازده سال دورة سنوات ترکان ؛ سال گوسفند.
-
جستوجو در متن
-
قوش
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِ.) از مرغ های شکاری دارای نوک خمیده و محکم و پنجه های قوی .
-
بوقلمون
فرهنگ فارسی معین
(قَ لَ) [ معر. ] ( اِ.) 1 - دیبای رومی رنگارنگ ، پارچه ای که نمایش چند رنگ بدهد. 2 - پرنده ای از راسته ماکیان با گردنی برهنه و گوشتی و پنجه های قوی .
-
شاخ
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - شاخة درخت . 2 - نوعی ابزار دفاعی استخوان مانند که بالای سر حیواناتی مانند گاو و گوزن و... می روید. 3 - پاره ، قطعه ، شعبه . ؛ ~ در آوردن کنایه از: بسیار تعجب کردن . ؛ ~ ِ غول را شکستن کار فوق طاقت انجام دادن . ؛ با ~ گاو دراف...