کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قهر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قهر
فرهنگ فارسی معین
و تهر ( ~ُ تَ) (ص .) (عا.) قهر توأم با خشم و اعتراض .
-
قهر
فرهنگ فارسی معین
و تند (قَ رُ تُ)(ص .)(عا.)خشم و غضب .
-
قهر
فرهنگ فارسی معین
(قَ) [ ع . ] 1 - (مص م .)عذاب کردن ، تنبیه ک ردن . 2 - (اِمص .) ظلم و زور. 3 - توانایی ، چیرگی .
-
واژههای مشابه
-
قهر کردن
فرهنگ فارسی معین
(قَ. کَ دَ) [ ع - فا. ] 1 - (مص م .) مغلوب کردن ، چیره شدن . 2 - (عا.) با کسی ترک معاشرت و گفتگو کردن .
-
جستوجو در متن
-
ورچسوندن
فرهنگ فارسی معین
(وَ. چُ دَ) (مص ل .) (عا.) به جای فعل معین «کردن » در مقام توهین و تحقیر به کار می رود و فقط با قهر به کار رود، گویند: «قهر ورچسونده .» (قهر کرده ).
-
غژم
فرهنگ فارسی معین
(غَ) (اِ.) خشم ، قهر.
-
خشم
فرهنگ فارسی معین
(خَ) [ په . ] (اِ.) غضب ، قهر.
-
غرس
فرهنگ فارسی معین
(غَ یا غِ) (اِ.) خشم ، قهر.
-
قهراً
فرهنگ فارسی معین
(قَ رَ) [ ع . ] (ق .) از روی قهر، از روی اجبار.
-
مبتز
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِمف .) سلب شده به قهر، ربوده .
-
منت کش
فرهنگ فارسی معین
(مِ نَّ. کِ) (اِفا.) کسی که با دیگری قهر است ولی به وسایلی سعی می کند توجه او را جلب و با وی آشتی کند.
-
غراش
فرهنگ فارسی معین
(غَ) (اِ.) 1 - زخم ناشی از خراشیدگی . 2 - قهر، خشم . 3 - اندوه .
-
پنداشتی
فرهنگ فارسی معین
(پِ) (حامص .) 1 - خودبینی ، تکبر. 2 - گمان نادرست . 3 - خیال . 4 - قهر.