کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قندپروتئین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قند
فرهنگ فارسی معین
(قَ) (اِ.) معرب کند؛ جسم جامد سفید رنگ و شیرین حاصل از شیرة چغندر قند یا شکر که به آسانی در آب حل می شود. مجازاً: هر چیز بسیار شیرین . ؛ ~توی دل کسی آب شدن کنایه از: بسیار خشنود و خوشحال شدن .
-
پروتئین
فرهنگ فارسی معین
(پُ رُ تِ) [ فر. ] (اِ.) نوعی ترکیب آلی پیچیدة موجود در بافت های گیاهی و جانوری که برای رشد و ترمیم بافت ها لازم است .
-
آب قند
فرهنگ فارسی معین
(بِ قَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) 1 - شربت قند. 2 - قسمی خربزه کاشان که بسیار شیرین و لطیف است .
-
قند داغ
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) مقداری آب جوش که در آن قند حل کرده باشند.
-
گل قند
فرهنگ فارسی معین
( ~ . قَ) [ فا - معر. ] (اِمر.) نوعی مربا که از برگ های گل سرخ و شکر (یا قند) در آفتاب پرورش دهند و آن به منظور تقویت و لینت مزاج تجویز می شده ، گلشکر، گلنگبین .