کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قلة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قله
فرهنگ فارسی معین
(قُ لَّ) (اِ.) اسبی که رنگش به زردی مایل باشد.
-
قله
فرهنگ فارسی معین
(قُ لُِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - بالاترین بخش کوه . 2 - بالای هر چیزی . ج . قلل .
-
قله
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) سبوی بزرگ .
-
واژههای همآوا
-
غلت
فرهنگ فارسی معین
(غَ لَ) [ ع . ] (مص ل .) اشتباه کردن در حساب و شماره .
-
غلت
فرهنگ فارسی معین
(غَ لْ) (اِمص .) گشتن از یک پهلو به پهلوی دیگر.
-
غلط
فرهنگ فارسی معین
(غَ لَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) اشتباه کردن . 2 - (ص .) نادرست . 3 - (اِ.) خطا. 4 - فضولی ، تجاوز. ؛ چه ~ها (کن .) چه فضولی ها. ؛ ~ چاپی غلطی که در چاپ به وسیلة حروفچین یا مصحح روی دهد. ؛ ~ مشهور (مصطلح ) کلمه ای که از لحاظ لغت و دستور زبان غلط و...
-
قلت
فرهنگ فارسی معین
(قِ لَّ) [ ع . قلة ] (اِمص .)1 - کمی ، اندکی . 2 - ندرت ، نادری .
-
جستوجو در متن
-
مورچال
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) سوراخ و نقبی که از زیر زمین به طرف قله حفر کنند.
-
هباک
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (اِ.) 1 - تارک سر. 2 - قلة کوه .
-
قلل
فرهنگ فارسی معین
(قُ لَ) [ ع . ] (اِ.) جِ قله .
-
کوه نورد
فرهنگ فارسی معین
(نَ وَ) (ص فا.) کسی که قسمت - های سخت کوه را می پیماید تا به قله برسد.
-
چکاد
فرهنگ فارسی معین
(چَ) [ په . ] (اِ.) 1 - تارک سر. 2 - بالای پیشانی . 3 - سر کوه ، قله .
-
ذروه
فرهنگ فارسی معین
(ذِ وِ) [ ع . ذروة ] (اِ.) 1 - نوک کوه ، قله . 2 - تارک سر. 3 - بالای هر چیز.