کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قلب (دل) پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قلب زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) 1 - سکة تقلبی زدن . 2 - تقلب کردن .
-
قلب شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) دیگرگون شدن .
-
جستوجو در متن
-
گش
فرهنگ فارسی معین
(گِ) (اِ.) دل ، قلب .
-
فؤاد
فرهنگ فارسی معین
(فُ) [ ع . ] (اِ.) دل ، قلب ؛ ج . افئده .
-
قلوب
فرهنگ فارسی معین
(قُ) [ ع . ] (اِ.) جِ قلب ؛ دل ها.
-
فواد
فرهنگ فارسی معین
(فُ) [ ع . فؤاد ] (اِ.) دل ، قلب ؛ ج . افئده .
-
سرب
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ ع . ] (اِ.) 1 - گلة آهو، دستة پرندگان . 2 - دل ، قلب .
-
افئده
فرهنگ فارسی معین
(اَ ئِ دِ یا دَ) [ ع . افئدة ] (اِ.) جِ فواد؛ دل ها، قلب ها.
-
جنان
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - دل ، قلب . 2 - درون چیزی ، باطن . 3 - شب ، تاریکی شب ؛ ج . اجنان .