کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قلاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قلاب
فرهنگ فارسی معین
(قُ لّ) [ ع . ] (اِ.) وسیله خمیدة سرکج برای گرفتن ، کشیدن یا آویختن .
-
واژههای مشابه
-
قلاب گرفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گِ رِ تَ) (مص ل .) دو کف دست را بهم متصل کردن به طوری که دیگری بتواند پا بر روی آن گذارد و از دیوار بالا رود.
-
قلاب دوزی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ مص .) دوختن نقش و نگار با ابریشم یا خامه بر روی پارچه .
-
واژههای همآوا
-
غلاب
فرهنگ فارسی معین
(غَ لّ) [ ع . ] (ص .) بسیار چیره دست .
-
جستوجو در متن
-
نشپیل
فرهنگ فارسی معین
(نَ یا نِ) (اِ.) 1 - دام . 2 - چنگک ، قلاب ، قلاب ماهی گیری .
-
دروند
فرهنگ فارسی معین
(دَ وَ) (اِمر.) چنگک ، قلاب .
-
آکج
فرهنگ فارسی معین
(کَ) ( اِ.) چنگک ، قلاب آهنی .
-
چفت
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) زنجیر در اتاق ، قلاب پشت در.
-
برودری
فرهنگ فارسی معین
(بُ رُ دِ) ( اِ.) گلدوزی ، قلاب دوزی .
-
دستاسنگ
فرهنگ فارسی معین
(دَ سَ)(اِمر.) قلاب سنگ ، فلاخن .
-
شست
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) قلاب و تور ماهیگیری ، دام ، کمند.
-
غمازک
فرهنگ فارسی معین
(غَ مّ زَ) [ ع - فا. ] (اِمصغ .) چوبکی که بر ریسمان قلاب و شست ماهیگیری بندند و در آب اندازند و آن چوبک به آب فرو نرود و هرگاه ماهی به قلاب آویزد، آن چوبک فرو رود و معلوم شود که ماهی به قلاب آویخته است .