کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قطعه زمین پیش امده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ژئو
فرهنگ فارسی معین
(ژِ) [ فر. ] (پیش .) از عناصر زبان علمی به معنی «زمین » است . «ژئوپلیتیک »، «ژئولوژی ».
-
پیش فنگ
فرهنگ فارسی معین
(فَ) (اِمر.) عملی است که سربازان با تفنگ انجام دهند بدین طریق : نخست تفنگ عمودی به زمین و مماس با پای راست قرار دارد با یک حرکت تفنگ را با دست راست از زمین بلند کنند و در هوا بچرخانند و پاشنة آن را در کف دست چپ گذارند و با حرکت دیگر دست راست را به جا...
-
سبل
فرهنگ فارسی معین
(سَ بَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - بارانی که از ابر برآمده و تا زمین نرسیده باشد. 2 - بینی . 3 - دشنام . 4 - خوشه ، سنبل . 5 - پردة چشم که از ورم عروق چشم که در سطح ملتحمه است واقع شود و بدان در پیش نظر غباری پدید آید. 6 - موی و رگه ای سرخ که در چشم پدید آید.
-
مشربه
فرهنگ فارسی معین
(مَ رَ یا رُ بَ یا بِ) [ ع . مشربة ] (اِ.) 1 - زمین نرمی که در آن همیشه گیاه باشد. 2 - غرفه ای که در آن آشامیدنی صرف کنند. 3 - پیش دالان . 4 - یک مشت آب . 5 - آبخور پر جوی و یا عام است . ج . مشارب .
-
دستی
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ معر. ] (ص نسب .) = دستیج : 1 - منسوب به دست ، مربوط به دست . 2 - ظرفی که با دست می توان برداشت و استفاده کرد. 3 - دستینه ، دست برنجن . دستی و پشت دستی : در جایی که مخاطب را در صفتی و منقبتی ممتاز یابند گویند و مراد آن است که پیش تو پشت دست ...