کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قصة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قصه
فرهنگ فارسی معین
(قِ صِّ) [ ع . قصة ] (اِ.) 1 - حکایت ، داستان . 2 - خبر، حدیث . 3 - بیان حال ، بیان احوال . 4 - عریضه ، عرض حال . 5 - سخن ، حرف . ج . قصص .
-
قصه برداشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) عرض حال دادن ، دادخواهی نمودن .
-
قصه کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) شرح حال گفتن .
-
واژههای همآوا
-
قسط
فرهنگ فارسی معین
(قِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - عدل و داد. 2 - بهره ، نصیب . 3 - قسمتی از یک کل که در فاصله های مساوی با کمیت های مساوی دریافت یا پرداخت می شود.
-
جستوجو در متن
-
افسانه
فرهنگ فارسی معین
(اَ نِ) ( اِ.) قصه ، داستان .
-
نوول
فرهنگ فارسی معین
(وِ) [ فر. ] (اِ.) داستان بلند، قصه .
-
داستان سرایی
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (حامص .) قصه گویی ، افسانه پردازی .
-
سامر
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (اِفا.) قصه گو، افسانه گو.
-
قصص
فرهنگ فارسی معین
(قِ صَ) [ ع . ] (اِ.) جِ قصه .
-
قاص
فرهنگ فارسی معین
(صّ) [ ع . ] (اِ.) قصه گو، داستان سرای .
-
نقل
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) جابه جا کردن . 2 - بیان کردن سخن و مطلبی . 3 - قصه گفتن . 4 - (اِ.) داستان ، قصه .
-
اقتصاص
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .)1 - قصاص کردن . 2 - قصه گفتن .
-
نقال
فرهنگ فارسی معین
(نَ قّ) [ ع . ] (ص .) افسانه گو، قصه خوان .