کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قسمت ته هر چیز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قسمت کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) بخش کردن ، تقسیم کردن .
-
جستوجو در متن
-
بنکران
فرهنگ فارسی معین
(بُ کَ) ( اِ.) ته دیگ ، هر چیز چسبیده به ته دیگ .
-
شأو
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] 1 - (مص م .) سبقت گرفتن . 2 - کندن . 3 - (اِ.) غایت هر چیز. 4 - تک ، ته . 5 - مهار شتر. 6 - به شکل شتر. 7 - خاک چاه . 8 - زنبیل .
-
جرم
فرهنگ فارسی معین
(جِ) [ ع . ] (اِ.) دُرد، ته نشست هر چیزی .
-
کوبه
فرهنگ فارسی معین
(بِ) (اِ.) هر چیز که با آن چیز دیگر را کوبند.
-
دنباله دار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) 1 - هر چیز که دنباله و بقیه داشته باشد. 2 - هر چیز که دارای دم باشد.
-
رباع
فرهنگ فارسی معین
(رُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - چهارگان ، چهارچهار. 2 - چهارخال تاس در بازی نرد. 3 - هر چیز که مشتمل بر چهار قسمت باشد.
-
زاق
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) بچة هر چیز.
-
کیانا
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - طبیعت ، اصل هر چیز. 2 - هر یک از طبایع چهارگانه .
-
اورژینال
فرهنگ فارسی معین
(اُ) [ فر. ] (ص .) 1 - هر چیز اصل یا اصیل که تکثیر یا مشابه سازی شود، نسخة اصلی . 2 - هر چیز بدیع و نو که سابقه نداشته باشد، اولین ، نخستین ، اصیل .
-
غره
فرهنگ فارسی معین
(غُ رَّ) [ ع . غرة ] (اِ.) 1 - پیشانی . 2 - ماه نو. 3 - برگزیده و پسندیده از هر چیز. 4 - بزرگ و مهتر قوم . 5 - اول هر چیز.
-
غش
فرهنگ فارسی معین
(غِ شّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) خیانت کردن . 2 - فریب دادن . 3 - کدورت . 4 - (مص م .) آمیختن هر چیز کم بها در هر چیز گرانبها و ناخالص کردن آن .
-
جوهر
فرهنگ فارسی معین
(جُ هَ) [ معر. ] (اِ.) 1 - اصل و عصارة هر چیز. 2 - هر چیزی که قایم به ذات خودش است . 3 - هر سنگ گرانبها.
-
آن
فرهنگ فارسی معین
چه (چِ)(ضم . حر.) 1 - چیزی که . 2 - هر چیز.