کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرقره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قرقره
فرهنگ فارسی معین
(قِ قِ رِ) (اِ.) نک غرغره .
-
قرقره
فرهنگ فارسی معین
(قَ قَ رِ) (اِ.) نک غرغره .
-
واژههای همآوا
-
غرغره
فرهنگ فارسی معین
(غَ غَ رِ)(اِ.) = قرقره :چرخی که ریسمان دور آن پیچیده می شود برای بالا کشیدن چیزی .
-
غرغره
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) خِرخِره ، گلو، نای گلو.
-
غرغره
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (مص ل .) آب یا مایع شستشو دهندة دهان را در گلو گردانیدن .
-
جستوجو در متن
-
غرغره
فرهنگ فارسی معین
(غَ غَ رِ)(اِ.) = قرقره :چرخی که ریسمان دور آن پیچیده می شود برای بالا کشیدن چیزی .
-
بوبین
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) قرقره ای که به دور آن سیم روپوش دار پیچیده شده است و برای تغییر مقدار جریان برق در موتورها و دستگاه های برقی به کار می رود.
-
رتاتیو
فرهنگ فارسی معین
(رُ) [ فر. ] (اِ.) ماشین چاپ سریع که علاوه بر چاپ ، برش کاغذ و دسته کردن آن را نیز خود انجام می دهد و معمولاً با بوبین (قرقره ) کار می کند.
-
ماکو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - وسیله ای در ماشین بافندگی که ماسوره بر روی آن قرار می گیرد. 2 - میله ای در چرخ خیاطی که قرقره بر روی آن قرار می گیرد.