کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قرص
فرهنگ فارسی معین
(قُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - آنچه دارای شکلی کمابیش شبیه دایره است : قرص ماه . 2 - مادة دارویی جامد قالبی در وزن ها و اندازه های مختلف .
-
قرص
فرهنگ فارسی معین
(قُ رْ) (ص .) (عا.) محکم ، استوار.
-
واژههای همآوا
-
غرس
فرهنگ فارسی معین
(غَ رْ) [ ع . ] 1 - (مص م .) درخت کاشتن . 2 - (ص .) درخت نشانده ، نهال .
-
غرس
فرهنگ فارسی معین
(غَ یا غِ) (اِ.) خشم ، قهر.
-
جستوجو در متن
-
کاکی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) گردة نان ، قرص نان .
-
پر
فرهنگ فارسی معین
و پا قرص ( ~. قُ) (ص مر.) 1 - نیرومند. 2 - پابرجا، استوار.
-
تنکه
فرهنگ فارسی معین
(تَ کِ یا کَ) (اِ.) قرص رایج از زر و سیم و مس .
-
زواله
فرهنگ فارسی معین
(زَ لِ) (اِ.) گلولة خمیر که به مقدار یک قرص نان ساخته باشند.
-
کلوج
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (اِ.) 1 - قرص نان روغنی بزرگ . 2 - نان ریزه شده .
-
ابرص
فرهنگ فارسی معین
(اَ رَ) [ ع . ] (ص .) 1 - کسی که به برص مبتلا باشد؛ پیسه . 2 - ماه ، قرص ماه .
-
پنی سیلین
فرهنگ فارسی معین
(پِ) [ فر . ] (اِ.) نوعی آنتی بیوتیک که به صورت پودر، پماد، آمپول و قرص برای از بین بردن میکرب ها و باکتری ها مورد استفاده قرار گیرد.
-
کلیچه
فرهنگ فارسی معین
(کُ چِ) (اِ.) 1 - نان ، قرص نان . 2 - جامة نیم تنه .
-
لیلة البدر
فرهنگ فارسی معین
(لَ لَ ةُ لْ بَ) [ ع . ] (اِمر.) شب چهاردهم ماه که در آن قرص ماه کامل باشد.