کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قدرتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بادی بیلدینگ
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] ( اِ.) تقویت عضلات بدن با حرکات قدرتی و رژیم غذایی مخصوص ، پرورش اندام . (فره ).
-
ابرقدرت
فرهنگ فارسی معین
(اَ بَ. قُ رَ) (ص مر.) قدرتی که از دیگر قدرت ها قوی تر باشد. در اصطلاح سیاسی ، کشور یا کشورهایی هستند که از نظر قدرت صنعتی و نظامی از کشورهای دیگر قوی ترند و بر صحنة سیاست بین المللی فرمانروایی دارند.
-
رستم
فرهنگ فارسی معین
(رُ تَ) [ په . ] 1 - (اِ.) جهان پهلوان ایران از مردم زابلستان که دارای قدرتی فوق بشری بود. 2 - (ص .) شجاع ، دلیر، پهلوان . ؛~ و یک دست اسلحه کنایه از: تنها وسیله یا امکان موجود.
-
شمر
فرهنگ فارسی معین
(ش ) (اِ.) 1 - شمر بن ذی الجوشن قاتل امام حسین (ع ). 2 - (کن .) شخص بسیار خشن و سختگیر و ظالم و بدخو. ؛ ~ هم جلودار کسی نبودن کنایه از: هیچ چیز یا هیچ قدرتی توانایی ممانعت از خلاف کاری یا تندروی کسی را نداشتن .
-
فراماسونری
فرهنگ فارسی معین
(فِ سُ نِ) [ انگ . ] (اِ.) شبکه های وسیعی از جمعیت اخوت پنهانی در سراسر جهان که خود را معتقد به قدرتی ماورای طبیعی ، کتابی آسمانی ، اطاعت از قانون کشور، برادری جهانی ، آزادی و بردباری فکری می دانند ولی به خاطر مشهور بودن به توطئه ، جاسوسی و زد و بند ...