کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قبول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قبول
فرهنگ فارسی معین
(قُ) [ ع . ] (اِمص .) 1 - خوبی . 2 - زیبایی ، جمال .
-
قبول
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (مص ل .) پیش آمدن .
-
قبول
فرهنگ فارسی معین
(قَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) پذیرفتن . 2 - (اِ مص .) پذیرایی ، پذیرش .
-
واژههای مشابه
-
قبول افتادن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . اُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) مورد پسند واقع شدن .
-
قبول شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - پذیرفته شدن . 2 - از عهدة امتحان بیرون آمدن . مق .رد شدن ، مردود شدن .
-
قبول کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) پسندیدن ، پذیرفتن .
-
جستوجو در متن
-
مقبول
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) قبول شده ، پذیرفته - شده .
-
مرغوب
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) پسندیده ، مورد قبول .
-
پذیرایی
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (حامص .) 1 - قبول ، قابلیت . 2 - خدمت کردن .
-
یاد
فرهنگ فارسی معین
(پس .) دارای معنی قبول فعل : بنیاد، فریاد، زامیاد.
-
استبعاد
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) بعید دانستن ، دور از قبول .
-
فرزند خوانده
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خا دِ) [ په ] (اِمر.) پسر یا دختری که انسان او را به فرزندی خود قبول می کند.
-
گرویدن
فرهنگ فارسی معین
(گِ رَ دَ) (مص ل .) ایمان آوردن ، پذیرفتن ، قبول کردن .