کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قبض جان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پیش قبض
فرهنگ فارسی معین
(قَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) 1 - نوعی از اسلحه . 2 - فنی است از کشتی و آن عبارت است از دست بر دست حریف گذاشتن و به انواع مختلف زور زدن . 3 - محلی است از قسمت جلو کمر و نواحی مجاور که طرف با دست آن را تواند گرفت .
-
جستوجو در متن
-
جان
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - روح انسانی . 2 - نفس . ؛ ~دادن و قبض را گرفتن کنایه از: مردن ، جان به عزراییل تسلیم کردن . ؛ ~به طاق افکندن کنایه از: حالت احتضار و مرگ داشتن .