کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قاچ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قاچ
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِ.)1 - یک بُرش از هندوانه یا خربزه . 2 - برآمدگی قسمت جلو زین . 3 - شکاف ، ترک .
-
واژههای مشابه
-
قاچ قاچ
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (ص مر.) قطعه قطعه ، ترک ترک .
-
جستوجو در متن
-
کرچ
فرهنگ فارسی معین
(کُ یا کَ رَ) (اِ.) قاچ ، یک قاچ از خربزه یا هندوانه .
-
شکله
فرهنگ فارسی معین
(ش لَ یا لِ) (اِ.) یک برش یا قاچ از هندوانه و مانند آن .
-
لاهوره
فرهنگ فارسی معین
(رِ) (اِ.) یک قاچ و برش از خربزه یا هندوانه .
-
برین
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ په . ] ( اِ.) قاش یا قاچ ، بُرشی از خربزه یا هنداونه .
-
لزگه
فرهنگ فارسی معین
(لَ گَ یا گِ) (اِ.) (عا.) تکه ، قطعه ، قاچ .
-
تراشه
فرهنگ فارسی معین
(تَ ش ِ) (اِ.) 1 - تراشیده شده ، براده . 2 - قاچ (هندوانه یا خربزه ). 3 - قطعة کوچکی از سیلیس با مدارهای الکتریکی مجتمع که در ساخت رایانه ها به کار رود. (فره ).