کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قانون کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قانون گذار
فرهنگ فارسی معین
(گُ) [ معر - فا. ] (ص فا.) آن که قانون وضع کند، مقنن .
-
جستوجو در متن
-
داد
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - قانون . 2 - عدالت ، انصاف . 3 - بانگ ، فغان . ؛~ سخن دادن سخنوری کردن ، نطق کردن . ؛~ کسی به هوا رفتن فریادش برخاستن .
-
ارتکاب
فرهنگ فارسی معین
( اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - انجام دادن . 2 - اقدام به کاری نامشروع کردن . 3 - کاری برخلاف قانون انجام دادن .