کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قانون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قانون
فرهنگ فارسی معین
[ معر - یو. ] (اِ.) 1 - قاعده ، آیین . 2 - اصل و مقیاس چیزی . 3 - مقررات و احکام دولتی .
-
قانون
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) یکی از آلات موسیقی شبیه به سنتور که با انگشتان دست نواخته می شود.
-
واژههای مشابه
-
قانون گذار
فرهنگ فارسی معین
(گُ) [ معر - فا. ] (ص فا.) آن که قانون وضع کند، مقنن .
-
جستوجو در متن
-
زاکون
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) قاعده ، قانون ، رسم .
-
قانونی
فرهنگ فارسی معین
[ معر - فا. ] (ص نسب .) منسوب به قانون ، امری که طبق قانون انجام گیرد. مق غیرقانونی .
-
هند
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (اِ.) 1 - قاعده ، قانون . 2 - راه طریق .
-
قوانین
فرهنگ فارسی معین
(قَ) [ ع . ] (اِ.) جِ قانون .
-
تقنین
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) قانون گذاشتن .
-
هنجار
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (اِ.) 1 - روش ، طریق . 2 - قاعده ، قانون .
-
آذین
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) 1 - زیب ، زینت ، آرایش . 2 - رسم ، قاعده ، قانون .
-
پارلمان
فرهنگ فارسی معین
(لُ) [ فر. ] (اِ.) مجلس نمایندگان که وظیفة قانون گذاری را در کشور به عهده دارد.
-
هپل وهپو
فرهنگ فارسی معین
(هَپَ لُ. هَ) (ص .) (عا.) 1 - بی قانون ، بی ترتیب . 2 - هرج و مرج .
-
یاسا
فرهنگ فارسی معین
[ تر - مغ . ] (اِ.) 1 - فرمان و حکم پادشاهی . 2 - قانون و مجازات مغولی .