کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قال
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) 1 - گفتار، سخن . 2 - (مص ل .) گفتن . ؛ ~قول هیاهو، قال و قیل . ؛ ~ و قیل هیاهو، سرو صدا. ؛ ~مقال گفتگو، همهمه . ؛ ~ چیزی را کندن کنایه از: تمام کردن ، به پایان رساندن . ؛ ~گذاشتن بیهوده منتظر گذاشتن .
-
واژههای مشابه
-
داد و قال
فرهنگ فارسی معین
(دُ) [ فا - ع . ] (اِمر.) داد و فریاد، قیل و قال .
-
قال چاق کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) [ ع - تر - فا. ] (مص ل .) (عا.) 1 - سر و صدا راه انداختن . 2 - نزاع کردن .
-
قیل و قال
فرهنگ فارسی معین
(لُ) [ ازع . ] (اِ.) 1 - گفت و شنید، مباحثه . 2 - سر و صدا، جنجال .
-
واژههای همآوا
-
غال
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - غار، شکاف کوه . 2 - جای خواب گوسفندان در کوه . 3 - سوراخی در زمین که جانورانی مانند روباه و شغال در آن زندگی می کنند.
-
غال
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - خانه ، منزل . 2 - آشیانة زنبور.
-
جستوجو در متن
-
کل مکل
فرهنگ فارسی معین
(کَ مَ کَ) (اِمر.) (عا.) شور و غوغا، قال و مقال .