کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قارة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قاره
فرهنگ فارسی معین
(رَّ یا رُِ) [ ع . قارة ] (اِ.) هر یک از قطعات پنجگانة زمین .
-
واژههای همآوا
-
غارت
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . غارة ] (اِ.) چپاول کردن ، به تاراج بردن .
-
جستوجو در متن
-
آسیایی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) منسوب به قارة آسیا، اهل قارة آسیا (یکی از پنج قارة کرة زمین ).
-
سیاه پوست
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) هر یک از افراد یکی از چهار گروه بزرگ نژادهای انسانی ، بومی قارة آفریقا که پوستی تیره ، موهای مجعد و لب های کلفت برآمده دارند.
-
آسیا
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِمر.) 1 - آسیاب . 2 - هر یک از دندان های عقب دهان ، که تعداد آن ها ده عدد در هر فک می باشد. 3 - (اِخ ) [ یو. ] بزرگ ترین و پرجمعیت ترین قارة دنیا.
-
اروپایی
فرهنگ فارسی معین
(اُ) (ص نسب .) منسوب به اروپا، از مردم اروپا (یکی از قاره های پنجگانه کرة زمین ). ؛~ مآب کسی که از آداب و رسوم و رفتار و طرز زندگی اروپاییان تقلید می کند.
-
تنباکو
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِ.) گیاهی است یک ساله ، بومی قارة امریکا که به وسیلة اسپانیایی ها به اروپا برده شده . از گونة توتون است که برگ آن را خشک کرده و به وسیلة دود کردن ، استعمال می شود، دارای مادة سمی نیکوتین است .
-
ماکروویو
فرهنگ فارسی معین
(رُ وِ یْ وْ) [ ازانگ . ] (اِ.) = مایکروویو. میکروویو: 1 - طول موج های الکترومغناطیسی در مخابرات بین شهری و بین قاره ای ، کِه موج . 2 - وسیله ای برقی جهت پختن و گرم کردن سریع مواد غذایی .
-
تاریخ
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] 1 - (مص م .) زمان چیزی را معین کردن . 2 - (اِ.) عددی که زمان را نشان بدهد. 3 - سرگذشت ها و حوادث پیشینیان . ج . تواریخ . ؛ ~ باستان (قدیم ) دربارة ادواری از ازمنة بسیار قدیم بحث می کند و تا انقراض امپراتوری روم غربی به سال 476 م . خاتمه می ی...
-
جام
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - پیاله ، ساغر. 2 - هر یک از صفحات بزرگ و برش نخوردة آیینه یا شیشه . 3 - جایزه ای که در مسابقات ورزشی به برندگان داده می شود. ؛~ جهانی مجموعه مسابقاتی که معمولاً در یک رشتة ورزشی میان تیم های برگزیده از قاره های مختلف برگزار می شود...