کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قابل مراعات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قابل دار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص مر.) باارزش ، شایسته . (?(قابلمه (بْ لَ مِ) [ تر. ] (اِ.) دیگ ، دیگ در دار فلزی برای پختن غذا.
-
جستوجو در متن
-
مراعی
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِفا.) مراعات کننده .
-
مرعی
فرهنگ فارسی معین
(مَ یّ) [ ع . ] (اِمف .) مراعات شده ، ملاحظه شده .
-
مقررات
فرهنگ فارسی معین
(مُ قَ رَّ) [ ع . ] (اِ.) امور و قواعدی که باید مراعات شوند.
-
باانضباط
فرهنگ فارسی معین
(اِ ض ِ) [ فا - ع . ] (ص مر.) 1 - منضبط ، مرتب . 2 - کسی که کاملاً مقررات نظام را مراعات کند. مق بی انضباط .
-
ملاحظه
فرهنگ فارسی معین
(مُ حَ ظَ یا حِ ظِ) [ ع . ملاحظة ] (مص م .) 1 - نگاه کردن ، مراقبت کردن . 2 - مراعات کردن .
-
مبادی
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . مبادی ] (اِفا.) آشکار کننده ، ظاهر کننده . ؛ ~ آداب کسی که رسوم و آداب را در معاشرت مراعات کند.
-
مراعات
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . مراعاة ] (مص ل .) رعایت یکدیگر را کردن . ؛ ~النظیر در علم بدیع آوردن کلماتی که به گونه ای با یکدیگر مناسبت و ارتباط داشته باشند.
-
تناسب
فرهنگ فارسی معین
(تَ سُ) [ ع . ] (مص ل .)1 - نسبت و رابطه داشتن میان دو کسی یا دو چیز. 2 - مراعات النظیر، نام صنعتی است در شعر، و آن آوردن کلماتی است که با هم نسبت داشته باشند، مانند: اسب و زین ، ماه و خورشید.