کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قابل قسمت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قابل دار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص مر.) باارزش ، شایسته . (?(قابلمه (بْ لَ مِ) [ تر. ] (اِ.) دیگ ، دیگ در دار فلزی برای پختن غذا.
-
جستوجو در متن
-
زیره
فرهنگ فارسی معین
(رِ)(اِ.)1 - قسمت زیرین هر چیزی . 2 - قسمت تحتانی کفش .
-
مقسم
فرهنگ فارسی معین
(مَ س ) [ ع . ] (اِ.) قسمت ، جای قسمت . ج . مقاسم .
-
یک هزارم
فرهنگ فارسی معین
(یِ یا یَ. هِ رُ) (عد. کسری ) یک قسمت از هزار قسمت ، هزار یک .
-
آوخ
فرهنگ فارسی معین
(وَ) ( اِ.) نصیب ، قسمت ، بهره .
-
آریا
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) قسمت اصلی ملودیک اپرا.
-
زون
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) بهره ، قسمت .
-
سربخش
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ) (ص مف .) بهره ، قسمت .
-
بصل النخاع
فرهنگ فارسی معین
(بَ صَ لُ نْ نُ) [ ع . ] (اِمر.) قسمتی از محور مغزی نخاعی که نخاع شوکی را در قسمت بالا ختم می کند. این قسمت کمی قطرش بیشتر از سایر قسمت های نخاع شوکی است ، پیاز مغز، پیاز تیرة مغز.
-
قاشر
فرهنگ فارسی معین
(ش ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - خراشنده و جدا کنندة پوست . 2 - دارویی که بر اثر سوزاندن قسمت های سطحی جلد قسمتی از آن را از قسمت های عمقی جلد جدا کند از قبیل قسط و زرآوند.
-
لنگه
فرهنگ فارسی معین
(لِ گِ) (اِ) 1 - یکی از دو قسمت بار، عدل ، تاجه . 2 - فرد، نقیض جفت . 3 - یکی از دو قسمت در، لت ، لخت ، مصراع . 4 - عدیل ، نظیر.
-
آبخورش
فرهنگ فارسی معین
(خُ رِ) (اِمص .) (عا.) نصیب ، قسمت .
-
بخش شدن
فرهنگ فارسی معین
(بَ. شُ دَ) (مص ل .) قسمت شدن ، تقسیم شدن .
-
تجزی
فرهنگ فارسی معین
(تَ جَ زّ) [ ع . ] (مص ل .) قسمت شدن ، بهره شدن .