کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قابل عرضه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قابل دار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص مر.) باارزش ، شایسته . (?(قابلمه (بْ لَ مِ) [ تر. ] (اِ.) دیگ ، دیگ در دار فلزی برای پختن غذا.
-
جستوجو در متن
-
باعرضه
فرهنگ فارسی معین
(عُ ض ِ) [ فا - ع . ] (ص .) دارای عرضه . مق . بی عرضه .
-
پخمه
فرهنگ فارسی معین
(پَ مِ) (ص .) (عا.) ساده لوح ، بی عرضه .
-
بی عرضه
فرهنگ فارسی معین
(عُ ض ِ) [ فا - ع . ] (ص مر.) ناتوان ، بی مصرف ، بیکاره .
-
عرضه
فرهنگ فارسی معین
(عُ ض ) [ ع . عرضة ] (اِ.) 1 - همت ، لیاقت . 2 - طاقت ، توانایی .
-
معروض
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) عرضه شده ، پیش - آمده .
-
چلفتی
فرهنگ فارسی معین
(چُ لُ) (ص .) (عا.) دست و پا چلفتی : بی عرضه ، نالایق ، بی دست و پا.
-
عرضه
فرهنگ فارسی معین
(عَ ض ) [ ع . عرضة ] 1 - (مص م .) به نمایش گذاشتن . 2 - (اِمص .) نمایش ، ارائه .
-
کوپنی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ فر - فا. ] (ص نسب .) منسوب به کوپن ، قابل عرضه یا دریافت به وسیلة کوپن .
-
اشانتیون
فرهنگ فارسی معین
(اِ) [ فر. ] (اِ.) نمونه ای معمولا کوچک و مجانی از کالا که برای تبلیغ عرضه می شود، نمونه (فره ).
-
دستفروش
فرهنگ فارسی معین
( ~. فُ) (اِمر.) (ص فا.) فروشندة دوره گرد، آن که اجناسی را در دست گیرد و در کوچه و بازار برای فروش عرضه دارد.
-
معرض
فرهنگ فارسی معین
(مَ رِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جای نشان دادن چیزی . 2 - جای دیده شدن . 3 - جای عرضه شدن . 4 - نمایشگاه .
-
سوسیس
فرهنگ فارسی معین
(سُ) [ فر. ] (اِ.) از انواع فرآورده های گوشتی است که از گوشت چرخ کردة بسیار ریز و چربی و سویا درست شده است و با روکش نایلونی استوانه ای شکل عرضه می شود.
-
فنومنولوژی
فرهنگ فارسی معین
(فِ نُ مِ نُ لُ) [ فر. ] (اِ.) تحقیق فلسفی دربارة پدیده هایی که به روح ما عرضه می شود و شرح و بیان آنها.