کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قابل حصول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قابل دار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص مر.) باارزش ، شایسته . (?(قابلمه (بْ لَ مِ) [ تر. ] (اِ.) دیگ ، دیگ در دار فلزی برای پختن غذا.
-
جستوجو در متن
-
حصول
فرهنگ فارسی معین
(حُ) [ ع . ] (مص ل .) به دست آمدن .
-
تحصل
فرهنگ فارسی معین
(تَ حَ صُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - حاصل بودن ، به حصول پیوستن . 2 - گرد آمدن . 3 - ثابت گردیدن .
-
ورزه
فرهنگ فارسی معین
(وَ زَ)(اِ.)1 - کار کردن . 2 - مهارت . 3 - حصول . 4 - کوشش . 5 - زراعت . 6 - صنعت ، حرفه .
-
شدن
فرهنگ فارسی معین
(شُ دَ) [ په . ] (مص ل .) 1 - گردیدن ، گشتن . 2 - انجام یافتن . 3 - دگرگون شدن . 4 - به پایان رسیدن . 5 - رفتن ، گذشتن . 6 - گراییدن ، میل کردن . 7 - تجاوز کردن . 8 - محو گشتن ، زایل گردیدن . 9 - حصول یافتن .