کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قابل تصور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قابل دار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص مر.) باارزش ، شایسته . (?(قابلمه (بْ لَ مِ) [ تر. ] (اِ.) دیگ ، دیگ در دار فلزی برای پختن غذا.
-
جستوجو در متن
-
برداشت کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ)(مص م .)1 - درو و جمع آوری محصول . 2 - تحمل کردن . 3 - تصور کردن ، تصور.
-
ایده آلیسم
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ فر. ] (اِ.) 1 - اصالت تصور و خیال ، فلسفه ای که تصور را اصل و حقیقت می شمارد. 2 - در هنر یعنی آفریدن آن چه که در ذهن است نه آنچه که واقعیت دارد.
-
پنداشتن
فرهنگ فارسی معین
(پِ تَ) [ په . ] (مص م .) 1 - گمان بردن ، تصور کردن . 2 - سوءظن داشتن . 3 - تکبر نمودن . 4 - به حساب آوردن ، شمردن . 5 - گمان نادرست کردن ، تصور باطل نمودن .
-
انگاردن
فرهنگ فارسی معین
(اِ دَ) (مص م .) پنداشتن ، تصور کردن .
-
انگاشته
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) (ص مف .) پنداشته ، تصور شده .
-
ایده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) [ فر. ] (اِ.) اندیشه ، فکر، عقیده ، تصور، رأی .
-
پنداشته
فرهنگ فارسی معین
(پِ تِ) (ص مف .) 1 - تصور کرده . 2 - موهوم .
-
گمان کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) (مص ل .) پنداشتن ، تصور کردن .
-
متصور
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ صَ وِّ) [ ع . ] (اِفا.) تصور کننده ، خیال کننده .
-
مخیله
فرهنگ فارسی معین
(مُ خَ یِّ لِ) [ ع . مخیلة ] (اِ.) قوة تخیل و تصور.
-
تصور
فرهنگ فارسی معین
(تَ صَ وُّ) [ ع . ] (مص ل .) پنداشتن ، صورت کسی یا چیزی را به ذهن آوردن .
-
بابرکت
فرهنگ فارسی معین
(بَ رَ کَ) (ص مر.) 1 - دارای برکت . 2 - (عا.) هر چیز که بیش از تصور افزون آید مانند: غذا، پارچه و غیره .
-
پری
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ.) 1 - مؤنث جن ، که به صورت زنی زیبا تصور می شود. 2 - نوعی پارچة بسیار لطیف .