کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قابل اعتراض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قابل دار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص مر.) باارزش ، شایسته . (?(قابلمه (بْ لَ مِ) [ تر. ] (اِ.) دیگ ، دیگ در دار فلزی برای پختن غذا.
-
جستوجو در متن
-
انگشت رس
فرهنگ فارسی معین
(اَ گُ. رَ) (ص .) مورد اعتراض قرار گرفته شده ، سزاوار ایراد و اعتراض .
-
جیک زدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ دَ) (مص ل .) اعتراض کردن . ؛~ کسی در نیامدن جرئت اعتراض نداشتن ، تحمل کردن و هیچ نگفتن .
-
واخواست
فرهنگ فارسی معین
(خا) (مص مر.) 1 - بازخواست ، اعتراض . 2 - برگشت ؛ اعتراض دارندة چک یا برات هنگامی که با عدم وصول روبرو شود.
-
بازگفت
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (اِمص .) اعتراض .
-
واخواهی
فرهنگ فارسی معین
(خا) (حامص .) بازخواست ، اعتراض .
-
قهر
فرهنگ فارسی معین
و تهر ( ~ُ تَ) (ص .) (عا.) قهر توأم با خشم و اعتراض .
-
معترض
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ رِ) [ ع . ] (اِفا.)1 - اعتراض کننده . 2 - واخواه .
-
اعتراض
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - نکته گیری نمودن .2 - تعرض کردن .3 - (اِمص .) واخواست .
-
ناشکر
فرهنگ فارسی معین
(شُ) [ فا - ع . ] (ص .) کسی که ناخشنود است یا به وضعی اعتراض ناروا دارد.
-
غر زدن
فرهنگ فارسی معین
(غُ. زَ دَ) (مص ل .) (عا.) با خشم و اعتراض زیر لب سخن گفتن .
-
غرولند
فرهنگ فارسی معین
(غُ رُّ لُ) (اِمر.) (عا.) سخن آهسته از روی خشم و اعتراض .
-
غرولند زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زَ دَ)(مص ل .)(عا.) آهسته سخن گفتن از سر خشم و اعتراض .
-
متعرض
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ عَ رِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - اقدام کننده به کاری . 2 - اعتراض کننده .