کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قابل استیناف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قابل دار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص مر.) باارزش ، شایسته . (?(قابلمه (بْ لَ مِ) [ تر. ] (اِ.) دیگ ، دیگ در دار فلزی برای پختن غذا.
-
جستوجو در متن
-
استیناف
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) 1 - از سر گرفتن . 2 - مراجعه به دادگاه برای رسیدگی دوباره به پرونده .
-
مستأنف
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ نِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - آغاز کننده ، از سر گیرنده . 2 - کسی که در محکمه ای مغلوب شده مرافعة خود را در محکمه ای بالاتر از سر گیرد، استیناف دهنده .