کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قابل ارزیابی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قابل دار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص مر.) باارزش ، شایسته . (?(قابلمه (بْ لَ مِ) [ تر. ] (اِ.) دیگ ، دیگ در دار فلزی برای پختن غذا.
-
جستوجو در متن
-
ارزیابی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .)بهای چیزی را معین کردن .
-
انبارگردانی
فرهنگ فارسی معین
(اَ گَ) (حامص .) صورت برداری از کالای موجود در انبار و ارزیابی موجودی آن .
-
ممیزی
فرهنگ فارسی معین
(مُ مَ یِّ) [ ع - فا. ] (حامص .) 1 - وارسی ، رسیدگی . 2 - ارزیابی مالیاتی .
-
ارزیافت
فرهنگ فارسی معین
(اَ) (اِمف . اِمر.) ارزیافته ، نتیجه ای که از ارزیابی به دست آمده مانند ارزش خانه و ملک .
-
عبرت
فرهنگ فارسی معین
(ع ِ رَ) [ ع . عبرة ] 1 - (مص ل .) پند گرفتن . 2 - (مص م .) ارزیابی کردن ، سنجیدن . 3 - (اِ.) پند.
-
عبره
فرهنگ فارسی معین
(عَ بَ رِ) [ ع . عبرة ] (اِمص .) ارزیابی محصول که به وسیلة معدل گرفتن از چند سال معین صورت گیرد.
-
مقومی
فرهنگ فارسی معین
(مُ قَ وِّ) [ ع - فا. ] (حامص .) 1 - راست کنندگی ، قایم کنندگی . 2 - قیمت کنندگی ، ارزیابی . 3 - تقویم نویسی .
-
گمولوژی
فرهنگ فارسی معین
(گِ مُ لُ) [ فر. ] (اِ.) علم مطالعة گوهرسنگ ها که به بررسی منبع و منشأ و توصیف و درجه بندی و شناسایی و ارزیابی آن ها می پردازد، گوهرشناسی . (فره ).
-
بنیچه
فرهنگ فارسی معین
(بُ چِ یا چَ) (اِمصغ .) (اِ.) 1 - جمعی که دیوانیان بر اصناف حرفت و املاک می بندند، ارزیابی مالیاتی دسته جمعی یک ده و امثال آن . 2 - تعهد اهالی هر ده مبنی بر آماده کردن عده ای سرباز برای حکومت .