کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قابض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قابض
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - گیرنده ، در مشت گیرنده . 2 - در طب دارویی که یبوست ایجاد کند.
-
جستوجو در متن
-
عفص
فرهنگ فارسی معین
(عَ فِ) [ ع . ] (ص .) 1 - تندمزه ، گس . 2 - قابض .
-
زاج
فرهنگ فارسی معین
[ معر. ] (اِ.) معرب زاگ ؛ جسمی است معدنی و بلوری شکل به رنگ های سفید، کبود، سبز، سیاه ، که مزة آن شیرین و قابض است و معمولاً در آب حل می شود.
-
هلیله
فرهنگ فارسی معین
(هَ لِ) (اِ.) درختی از تیرة کمبرتاسه و از ردة دولپه ای ها که دارای میوة بیضوی شکلی به اندازة یک سنجد ریز است . میوة این گیاه مصرف طبی دارد و خشک شدة آن را به عنوان قابض به کار می برند، این گیاه خاص نواحی حاره است .
-
قیطران
فرهنگ فارسی معین
(قَ یا قِ طَ) [ ع . ] (اِ.) گیاهی از تیره شمعدانی ها که علفی و یکساله یا دو ساله است . گل هایش سفید و صورتی و یا ارغوانی است و به عنوان گیاه زینتی در باغچه ها نیز کشت می شود. و بعلاوه یکی از گیاهان مراتع است . انساج این گیاه به علت تانن فراوانی که دا...