کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فیض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فیض
فرهنگ فارسی معین
(فَ یا فِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) بسیار شدن آب . 2 - (اِمص .) بسیاری ، بسیاری آب . 3 - ریزش . 4 - بخشش ، جود.
-
جستوجو در متن
-
مفیض
فرهنگ فارسی معین
(مُ) (اِفا.) 1 - جاری کننده . 2 - فیض - دهنده ، فیض بخش ، فیض دهنده .
-
فیوض
فرهنگ فارسی معین
(فُ) [ ع . ] (اِ.) جِ فیض .
-
فیوضات
فرهنگ فارسی معین
(فُ) [ ع . ] (اِ.) جِ فیوض . جج فیض .
-
مستفیض
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِفا.) کسی که طلب فیض کند.
-
فایض
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . فائض ] 1 - (اِفا.) فیض دهنده ، فیض رساننده . 2 - (اِ.) آبی که پس از از پُر شدن ظرف از اطراف آن فرو می ریزد.
-
مستفیض شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) فیض بُردن ، نیکی دریافت کردن .
-
دامت افاضاته
فرهنگ فارسی معین
(مَ اِ تُ) [ ع . ] (جملة فعلی دعایی ) پیوسته باد فیض رسانی های او (در خطاب به علما نویسند).
-
فیاض
فرهنگ فارسی معین
(فَ یّ) [ ع . ] (ص .) 1 - بسیار فیض - دهنده ، بسیار بخشنده . 2 - جوانمرد. 3 - جوی پر آب .
-
استفاضه
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ ض ِ) [ ع . استفاضة ] (مص م .) 1 - طلب فیض کردن . 2 - عطا خواستن . 3 - فاش و م نتشر شدن خبر.
-
افاضه
فرهنگ فارسی معین
(اِ ض ِ) [ ع . افاضة ] (مص م .) 1 - پر کردن ظرف تا لبریز شود. 2 - وارد شدن در سخن و حدیث . 3 - فیض رساندن ، بهره .