کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فیزیک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فیزیک
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) علمی که موضوع آن ویژگی های اجسام ، انرژی و تأثیر آن ها بر یکدیگر است .
-
واژههای مشابه
-
فیزیک دان
فرهنگ فارسی معین
[ فر - فا. ] (ص فا. اِ.) کسی که از علم فیزیک آگاه باشد.
-
جستوجو در متن
-
بازدهی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص . اِ.) 1 - توانایی نتیجه و محصول دادن . 2 - بازده (فیزیک ).
-
اپتیک
فرهنگ فارسی معین
(اُ) [ فر. ] (اِ.) شاخه ای از علم فیزیک که به مطالعة خواص نور، تولید و انتشار آن در دستگاه های بینایی می پردازد.
-
ترمودینامیک
فرهنگ فارسی معین
(تِ مُ) [ انگ . ] (اِ.) شاخه ای از (علم ) فیزیک که به بررسی رابطة گرما و صورت های دیگر انرژی می پردازد. (فره ).
-
تکیه گاه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (اِمر.) 1 - جای تکیه دادن . 2 - پشتی . 3 - پشت و پناه . 4 - آن چه وزن جسمی را تحمل کند (فیزیک ).
-
مکانیک
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - شاخه ای از علم فیزیک که موضوع آن بررسی انرژی و نیرو و تأثیر آن ها بر اجسام است . 2 - ماشینی .
-
فرکانس
فرهنگ فارسی معین
(فِ رِ نْ) [ فر. ] (اِ.) تکرار، تواتر، وفور، در اصطلاح فیزیک : حرکت و رفت و آمد متوالی ، بسامد.
-
الکترونیک
فرهنگ فارسی معین
(اِ لِ تِ رُ) [ فر. ] (اِ.) بخشی از فیزیک که به مطالعة پدیده ها و دستگاه های الکترونی مانند ترانزیستور، کامپیوتر و غیره و نیز طراحی و ساخت کنترل و کاربرد وسایل مربوط می پردازد.
-
بسامد
فرهنگ فارسی معین
(بَ مَ) (مص مر.) 1 - شمارش دفعه های چیزی در مدت معین یا دفعه های کاربرد واژه ای خاص در یک نوشته . 2 - فراوانی ، وفور (ریاضی ). 3 - فرکانس (فیزیک ).
-
فیزیوتراپی
فرهنگ فارسی معین
(یُ تِ) [ فر. ] (اِ.) عمل درمان بیماری ، ضعف یا نقص های بدنی با انجام دادن حرکت های اصولی مفاصل و اندام ها به کمک اسباب های ویژه با یاری درمانگر، فیزیک درمانی . (فره ).
-
مزون
فرهنگ فارسی معین
(مِ زُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - ذره ای بنیادی با بر هم کنش های هسته ای قوی و عدد بار یونی صفر و جرمی بین الکترون و نوکلئون . (فیزیک ). 2 - محل تهیه و فروش لباس .
-
تعادل
فرهنگ فارسی معین
(تَ دُ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) با هم برابر شدن . 2 - (اِمص .) برابری . 3 - هنگامی جسمی در تعادل است که منتجة همة نیروهای وارد بر آن برابر صفر باشد (فیزیک ). 4 - وضعیتی که شخص در آن حالت مطلوب و طبیعی دارد و در برابر محرک ها واکنش طبیعی از خود نشان می د...