کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فِرَاقُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فراق
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) جدا شدن ، دور شدن . 2 - (اِمص .) جدایی ، دوری .
-
واژههای همآوا
-
فراغ
فرهنگ فارسی معین
(فُ) [ ع . ] (اِ.) روشنایی ، فروغ .
-
فراغ
فرهنگ فارسی معین
(فَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) فارغ شدن ، دست از کار کشیدن . 2 - در فارسی به معنی آسوده شدن . 3 - (اِمص .) آسایش ، آسودگی .
-
فراغ
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ ع . ] (اِ.) (اِ.) ظرف بزرگ ، قدح بزرگ .
-
فراق
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) جدا شدن ، دور شدن . 2 - (اِمص .) جدایی ، دوری .
-
جستوجو در متن
-
سه گاه
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) یکی از هفت دستگاه موسیقی ایرانی که حزن آور است و از فراق و جور معشوق می گوید.