کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فَسَادَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فساد
فرهنگ فارسی معین
(فَ یا فِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) تباه شدن . 2 - متلاشی شدن ، از بین رفتن . 3 - (اِمص .) تباهی ، خرابی . 4 - نابودی . 5 - (اِ.) فتنه ، آشوب . 6 - لهو و لعب . 7 - کینه ، دشمنی .
-
واژههای همآوا
-
فساد
فرهنگ فارسی معین
(فَ یا فِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) تباه شدن . 2 - متلاشی شدن ، از بین رفتن . 3 - (اِمص .) تباهی ، خرابی . 4 - نابودی . 5 - (اِ.) فتنه ، آشوب . 6 - لهو و لعب . 7 - کینه ، دشمنی .
-
فصاد
فرهنگ فارسی معین
(فَ صّ) [ ع . ] (اِ.) رگ زن ، کسی که کارش رگ زدن و خون گرفتن است .
-
جستوجو در متن
-
افساد
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) فساد کردن ، برپا کردن فتنه . 2 - (اِمص .) تباهی ، فساد.
-
قانقاریا
فرهنگ فارسی معین
(نْ) (اِ.) = غانغاریا: فساد و عفونت ، فساد و عفونتی که در قسمتی از عضله یا استخوان پیدا شود و آن را سیاه و فاسد کند.
-
اهرمن لاخ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) سرزمین اهریمن ، جای شّر و فساد.
-
تباهی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) 1 - فساد. 2 - نابودی .
-
عدوی
فرهنگ فارسی معین
(عُ دْ وا) [ ع . ] (حامص .) فساد، تباهی .
-
آشوب
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) 1 - فتنه ، فساد. 2 - مایة فتنه ، موجب فساد. 3 - شور و غوغا. 4 - هرج و مرج . 5 - انقلاب ، شورش . 6 - ازدحام .
-
خلل
فرهنگ فارسی معین
(خَ لَ) [ ع . ] (اِمص .) 1 - تباهی ، فساد. 2 - پراکندگی ، تفرق .
-
شر
فرهنگ فارسی معین
(شَ رّ) [ ع . ] (اِ.) 1 - بدی . 2 - بدذاتی . 3 - فساد.
-
مرج
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (مص م .) 1 - درهم و برهم کردن . 2 - ایجاد فساد کردن .
-
مفسده
فرهنگ فارسی معین
(مَ سَ دِ) [ ع . مفسدة ] (اِ.) تباهی ، فساد. ج . مفاسد.