کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فوت و کیش کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فوت شدن
فرهنگ فارسی معین
(فُ. شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - مردن ، درگذشتن . 2 - از بین رفتن ، از دست رفتن .
-
جستوجو در متن
-
کیش
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - حرکتی در بازی شطرنج که باعث تهدید شاه شده و شاه ناگزیر به تغییر خانه خود می شود. 2 - کلمه ای برای راندن پرندگان .
-
آچمز
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ تر. ] ( اِ.)اصطلاحی است درشطرنج ، و حالت مهره ای که اگر آن را از جوار شاه بردارند، شاه کیش می شود.
-
دین
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - آیین ، کیش . 2 - راه ، روش . 3 - نام روز بیست وچهارم از هر ماه شمسی و نیز نام یکی از ایزدان زردشتی که نگهبان همین روز می باشد.
-
شمشاد
فرهنگ فارسی معین
(ش ) [ په . ] (اِ.) درختی است از راستة دو لپه ای ها و دارای برگ های کوچک گرد که همیشه سبز است . چوب آن سخت و محکم است . شمشاد اناری ، شمشاد نعناعی ، شمشاد فرنگی ، بقس ، عثق و کیش نیز گفته می شود.
-
ریغ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) = ریق : (عا.) مدفوع ، گه . ؛ ~ ش در آمدن ~کنایه از: ضعیف و ناتوان گردیدن . ؛~ رحمت را سر کشیدن : کنایه از: مردن ، فوت کردن .
-
داغان کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص م .) 1 - متفرق کردن ، پریشان ساختن . 2 - خرد کردن . ؛درب و ~ خرد و پریشان کردن .
-
ماست مالی کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (حامص .) رفع و رجوع کردن ، لاپوشی کردن .
-
اوراق کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) (عا.) 1 - ورق ورق کردن ، اجزای چیزی را از هم جدا کردن . 2 - با ضربه از پای درآوردن ، ناقص کردن . 3 - روحاً و جسماً ذلیل و ناتوان کردن .
-
ساز کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) 1 - (مص م .) آماده کردن ، مهیا کردن . 2 - آفریدن ، بوجود آوردن . 3 - (مص ل .) قصد کردن و عزم کردن .
-
ازو جز کردن
فرهنگ فارسی معین
(اِ زُّ جِ کَ دَ) (مص ل .) (عا.) = از و چز کردن : طلب رحم کردن همراه تضرع و زاری .
-
تراز کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص م .) تعیین کردن پستی و بلندی سطح چیزی و برطرف کردن آن .
-
ناز کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) 1 - (مص ل .) از روی عشوه و ناز خودداری کردن . 2 - کرشمه آمدن . 3 - به خود بالیدن و فخر کردن .
-
نر و لاس کردن
فرهنگ فارسی معین
(نَ رُ کَ دَ) (مص م .) (عا.) جور کردن و دسته بندی کردن چیزی .