کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فنجُرم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فن
فرهنگ فارسی معین
(فَ نّ) [ ع . ] (اِ.) 1 - آگاهی های مربوط به صنعت یا علم . 2 - حال ، گونه . 3 - راه ، روش . 4 - سرود طرب انگیز. 5 - در فارسی ، حیله ، نیرنگ ، چاره . ج . فنون و افنان .
-
جرم
فرهنگ فارسی معین
(جِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جسم . 2 - رنگ . 3 - هر یک از اجرام آسمانی .
-
جرم
فرهنگ فارسی معین
(جُ) [ ع . ] (اِ.) گناه ، بزه .
-
جرم
فرهنگ فارسی معین
(جِ) [ ع . ] (اِ.) دُرد، ته نشست هر چیزی .
-
فن و فن
فرهنگ فارسی معین
(فِ نُّ فِ) (اِ.) (عا.) صدای بینی در حالت گرفتگی و ذکام .
-
ذی فن
فرهنگ فارسی معین
(فَ نّ) [ ع . ] (ص مر.) نک ذوفنون .
-
فن فروش
فرهنگ فارسی معین
(فَ نْ. فُ) [ ع - فا. ] (ص فا.) حیلت گر، فریبکار.
-
فن کوئل
فرهنگ فارسی معین
(فَ کُ ئِ) [ انگ . ] (اِ.) دستگاه تهویه مطبوع که برای داخل ساختمان به کار می رود.
-
جرم نهادن
فرهنگ فارسی معین
(جُ. نَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) مجرم شناختن .
-
فوت و فن
فرهنگ فارسی معین
(فو تُ فَ نّ) [ فا - ع . ] (اِمر.) چم و خم کار، راز و رمز کار.