کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فلز روی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کنده کاری
فرهنگ فارسی معین
(کَ دِ) (حامص .) حکاکی روی چوب ، فلز و غیره . حکاکی .
-
گالوانیزه
فرهنگ فارسی معین
(زِ) [ انگ . ] (ص .) دارای روکشی از فلزِ روی (در مورد آهن یا فولاد).
-
کلیشه
فرهنگ فارسی معین
(کِ ش ) [ فر. ] (اِ.) 1 - نوشته یا تصویری حک شده روی فلز که در چاپ از آن استفاده کنند. 2 - قالب ، باسمه .
-
تابلو
فرهنگ فارسی معین
(لُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - صفحة نقاشی . 2 - تخته ای سیاه یا سبز در کلاس درس . 3 - صفحه ای از جنس فلز، پلاستیک ... که نام یا مشخصات محلی روی آن قید شده باشد. 4 - (عا.) بسیار متمایز و مشخص .
-
خاتم
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (اِ.)1 - انگشتری . 2 - مهر، نگین . ج . خواتم . 3 - آخری ، آخرین . 4 - اشیایی مثل قاب عکس ، جای قلم و مانند آن که بر روی آن با عاج ، استخوان ، فلز و چوب زینت کاری و نقش و نگار شده باشد.
-
قلمزنی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زَ) [ معر. فا. ] (حامص .) 1 - عمل و شغل قلمزن . 2 - نویسندگی ، کتابت . 3 - نقاشی . 4 - یکی از هنرهای زیباست و آن ایجاد نقوش جانوران ، گیاهان و طرح های مختلف است به روی نقره ، ورشو یا فلز دیگر.
-
گراور
فرهنگ فارسی معین
(گِ وُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - قطعه فلزی که برای چاپ تصویر یا دستخط در چاپ مسطح به کار می رود و نخست نوشته یا تصویر را به طریقه ای شبیه چاپ عکس بر روی این قطعه فلز ثبت می کنند. 2 - عکس چاپ شده در یک متن .
-
ملمع
فرهنگ فارسی معین
(مُ لَ مَّ) [ ع . ] 1 - (اِمف .) روشن کرده و درخشان . 2 - (ص .) رنگارنگ . 3 - پارچة دارای رنگ های مختلف . 4 - جانوری که پوست بدنش دارای لکه ها و خال هایی غیر از رنگ اصلی باشد. 5 - شعری که در آن یک مصرع عربی و یک مصرع فارسی و یا یک بیت عربی و یک بیت ف...
-
مهر
فرهنگ فارسی معین
(مُ) (اِ.) 1 - آلتی از جنس فلز یا لاستیک که روی آن اسم شخص یا بنگاهی را نقش می کنند و از آن به جای امضاء در پای نامه ها و قراردادها استفاده می کنند. ؛ ~و موم کردن الف - بستن چیزی از طریق موم چسباندن به در آن و بعد مهر زدن به موم به طوری که به جز فرد...