کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فلزات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فلزات
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (اِ.) جِ فلز.
-
جستوجو در متن
-
کان
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) جایی که از آن فلزات و شبه فلزات استخراج کنند، معدن . ؛ ~ به گوهر کردن کنایه از: به نوایی رسیدن .
-
زنگار
فرهنگ فارسی معین
(زَ) (اِ.) زنگ فلزات ، آیینه و جز آن .
-
ریخته گر
فرهنگ فارسی معین
( ~. گَ) (ص فا.) کسی که فلزات را ذوب کرده و در قالب می ریزد.
-
بیرزد
فرهنگ فارسی معین
(زَ) (اِ.) = بارزد. پیرژد. بیرزه . بیرزی . بارزد: برادة فلزات .
-
ملغمه
فرهنگ فارسی معین
(مَ غَ مِ) [ ع . ملغمة ] (اِ.) ترکیب جیوه با فلزات دیگر.
-
آلومینیوم
فرهنگ فارسی معین
(یُ) [ فر. ] ( اِ.) فلزی سفید و سبک است که به خوبی ورق ورق می شود. از فلزات فسادناپذیر است و علامت اختصاری آن AL می باشد.
-
اندودن
فرهنگ فارسی معین
(اَ دَ) [ په . ] (مص م .) 1 - آلودن . 2 - آب دادن فلزات . 3 - شیره و روغن مالیدن .
-
تیزاب
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) اسیدنیتریک ، مایعی است بی رنگ و تندبو. همة فلزات غیر از طلا را آب می کند. اگر با اسیدکلریدریک آمیخته شود، تیزآب سلطانی می شود که طلا را هم آب می کند.
-
رخ
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (اِ.) 1 - رخنه ، شکاف . 2 - خط هایی که از کشیدن سوهان بر روی فلزات ایجاد شود.
-
ملمع کار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (ص فا.) 1 - کسی که با طلا یا نقره روی فلزات دیگر کار می کند. 2 - کنایه از: منافق . مزوّر.
-
ورنجن
فرهنگ فارسی معین
(وَ رَ جَ) (اِ.) برنجن ؛ حلقه ای از زر و سیم و یا فلزات دیگر که زنان در دست و پا کنند.
-
متالورژی
فرهنگ فارسی معین
(مِ لُ) [ فر. ] (اِ.) = متالوژی : دانش و فن استخراج ، تصفیه ، آلیاژسازی ، شکل - دهی و بررسی ساختار و خواص فلزات .
-
معدن
فرهنگ فارسی معین
(مَ دَ یا دِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - مرکزچیزی . 2 - جایی در زیر یا روی زمین که در آن فلزات یا سنگ های مخصوص انباشته شده . ج . معادن .