کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فلان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فلان
فرهنگ فارسی معین
(فُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - شخص نامعلوم . 2 - جانشین کلمه ای رکیک که نخواهند از آن نام ببرند. ؛به ~ش هم نبودن کنایه از: مطلقاً برایش اهمیت نداشتن . ؛به ~ گاو زدن کنایه از: هدر دادن ، اتلاف کردن .
-
واژههای مشابه
-
فلان فلان شده
فرهنگ فارسی معین
( ~ . ~ . شُ دِ) [ ع - فا. ] (ص .)نوعی دشنام ، خلاصه ای از چند فحش و ناسزا.
-
فلان و بهمان
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ بَ) [ ع - فا. ] (اِمر.) فلان کس ، شخص یا اشخاص نامعلوم .
-
فلان و بهمدان
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ بَ مَ) [ ع - فا. ] نک فلان و بهمان .
-
فلان و بیسار
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ .) [ ع - فا. ] (اِ.) (عا.) نک فلان و بهمان .
-
جستوجو در متن
-
باستار
فرهنگ فارسی معین
(سْ) (عا.) =بیستار: (مبهمات ) فلان ، بهمان .
-
فلانی
فرهنگ فارسی معین
[ ع - فا. ] (ص نسب .) نک فلان .
-
بیستار
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) واژه ایست مانند: فلان ، که اشاره به یک چیز یا شخص مجهول و نامعلوم است .
-
شریطه
فرهنگ فارسی معین
(شَ طَ یا طِ) [ ع . شریطة ] (اِ.) 1 - شرط و پیمان ؛ ج . شرایط (شرائط ). 2 - دعا یا نفرینی که شاعر در اواخر قصیده به صورت «تا فلان باشد فلان باد» می آورد؛ تأبید.
-
یارو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) (عا.) 1 - فلان ، شخصی که نزد گوینده و شنونده هر دو شناخته است و به جهتی خواه اختصار کلام و خواه تمایل به آن که دیگران شخص مورد نظر را نشناسند گفته می شود. 2 - تعبیر استخفاف آمیز از کسی .