کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فلاخن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فلاخن
فرهنگ فارسی معین
(فَ خَ) (اِ.) = فلاخان : قلاب سنگ ، ابزاری برای پرتاب کردن سنگ و آن رشته ای بوده که آن را از نخ یا ابریشم می بافتند، فلخم و فلخمه و فلماخن و فلخمان نیز گفته اند.
-
جستوجو در متن
-
غوت
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) فلاخن .
-
قلاسنگ
فرهنگ فارسی معین
(قَ سَ) (اِ.) فلاخن .
-
کلاسنک
فرهنگ فارسی معین
(کَ سَ) (اِ.) فلاخن .
-
کلماسنگ
فرهنگ فارسی معین
(کَ سَ) (اِ.) فلاخن .
-
مشتاسنگ
فرهنگ فارسی معین
(مُ. سَ) (اِ.) فلاخن .
-
پلخم
فرهنگ فارسی معین
(پَ لَ) ( اِ.) نک فلاخن .
-
بلخم
فرهنگ فارسی معین
(بَ خَ) ( اِ.) فلاخن ، سنگ انداز.
-
دستاسنگ
فرهنگ فارسی معین
(دَ سَ)(اِمر.) قلاب سنگ ، فلاخن .
-
ملچخ
فرهنگ فارسی معین
(مِ چَ) (اِ.) سنگی که در فلاخن گذارند و پرتاب کنند.