کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فقط یکبار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
یکبار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ق .) 1 - یک دفعه ، مقابل دو بار. 2 - بی خبر، غفلتاً.
-
بیکبار
فرهنگ فارسی معین
(به یکبار) (بِ) (ق .) ناگهان .
-
یکبار مصرف
فرهنگ فارسی معین
( ~. مَ رَ) [ ع - فا. ] (اِمر.) ویژة مصرف کردن برای یک نوبت .
-
یکباره
فرهنگ فارسی معین
( ~. رِ) (ق .) 1 - یک دفعه ، یکبار. 2 - ناگهان . 3 - به کلی ، تمامی ، همه .
-
شمت
فرهنگ فارسی معین
(شَ مَّ) [ ع . شمة ] (اِ.) 1 - (مص م .) واحد شم : یکبار بوییدن . (اِ.) 2 - بوی اندک . 3 - مقدار کم ، اندک .