کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فقرا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فقرا
فرهنگ فارسی معین
(فُ قَ) [ ع . فقراء ] (اِ. ص .) جِ فقیر؛ 1 - تهی دستان ، تنگ دستان . 2 - عارفان ، درویشان .
-
جستوجو در متن
-
آش پشت پا
فرهنگ فارسی معین
(ش ِ پُ تِ) (اِمر.) آشی که پس از رفتن عزیزی به مسافرت درست می کنند و به فقرا می دهند.
-
رباط
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - رشته ، بند. 2 - زردپی . 3 - کاروانسرا. 4 - جایی که برای فقرا یا صوفیان ساخته شود.
-
زاغه
فرهنگ فارسی معین
(غِ) (اِ.) 1 - سوراخی که در کوه ، تپه یا بیابان برای استراحت چهارپایان آماده کنند. 2 - کنایه از: چهاردیواری محقر و تنگ جهت زندگی فقرا.