کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فشنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فشنگ
فرهنگ فارسی معین
(فَ یا فِ شَ) [ معر. ] (اِ.) لولة فلزی کوتاه حاوی باروت ، چاشنی و گلوله .
-
جستوجو در متن
-
پوکه
فرهنگ فارسی معین
(کِ) (اِ.) 1 - غلاف فشنگ بی سرب و باروت ، فشنگ که مادة سوزنده ندارد. 2 - پوک . 3 - زغال پوک .
-
گلنگدن
فرهنگ فارسی معین
(گَ لَ گَ دَ) [ تر. ] (اِمر.) شیئی فلزی در تفنگ و تیربارها که متصل به محفظة فشنگ است و با حرکت دادن و پیچانیدن آن فشنگ به محفظه وارد و یا پوکة فشنگ از محفظة انتهای آن خارج شود.
-
ششلول
فرهنگ فارسی معین
( ~ . ) (اِمر.) نوعی سلاح گرم کوچک که جای شش فشنگ دارد.
-
فانوسقه
فرهنگ فارسی معین
(ق ) [ روس . ] (اِ.) = فانسقه . فانسخه : کمربند یا حمایل چرمی که در خانه های آن فشنگ جا می دهند.
-
گلوله
فرهنگ فارسی معین
(گُ لِ) (اِ.) 1 - هرچیز گرد و گلوله مانند. 2 - فشنگ ، جسمی ساخته شده از سرب که برای تیراندازی در سلاح های گرم به کار می رود.
-
چاشنی
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - مقداری از غذا که برای مزه کردن ، بچشند. 2 - مقدار ترشی که به غذا می زنند. 3 - مادة قابل اشتعالی که به فشنگ یا هر مواد منفجره ای وصل کنند.
-
سوزن
فرهنگ فارسی معین
(زَ) [ په . ] (اِ.) 1 - میلة کوچک فلزی و نوک تیز که ته آن سوراخی دارد، نخ را از آن بگذرانند و آن در دوخت و دوز به کار می رود. 2 - میله ای که در اسلحة آتشی به فشنگ برخورد کرده آن را محترق سازد. 3 - (عا.) آمپول ، سرنگ . ؛ جای ~سوزن انداختن نیست کنای...