کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فروتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فروتن
فرهنگ فارسی معین
(فُ تَ) (ص مر.) متواضع ، افتاده .
-
جستوجو در متن
-
خاکرو
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) مجازاً متواضع ، فروتن .
-
آستین پوش
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) 1 - فروتن . 2 - مطیع ، فرمانبردار.
-
سر به
فرهنگ فارسی معین
زیر ( ~ . بِ) (ص مر.) کنایه از: محجوب ، فروتن .
-
سرافکنده
فرهنگ فارسی معین
( ~ . اَ کَ دَ یا دِ) (ص مف .) 1 - شرمسار. 2 - فروتن .
-
وارسته
فرهنگ فارسی معین
(رَ تِ) (ص مف .) 1 - فروتن ، خاضع . 2 - رها شده .
-
متذلل
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ ذَ لِّ) [ ع . ] (اِفا.) فروتن ، خوار.
-
متواضع
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ ض ) [ ع . ] (اِفا.) فروتن ، فروتنی کننده .
-
خاکسار
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) 1 - مانند خاک . 2 - افتاده ، فروتن . 3 - (کن .) پست ، خوار، ذلیل .
-
آزاده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) [ په . ] (ص .) 1 - اصیل ، نجیب . 2 - ر ه ا. 3 - فروتن . 4 - فارغ . 5 - سَبُک . 6 - وارسته . 7 - ایرانی .
-
افتاده
فرهنگ فارسی معین
(اُ دِ) (ص مف .) 1 - زمین خورده . 2 - از پا درآمده . 3 - فروتن ، متواضع . 4 - مصروع ، کسی که دچار صرع شده باشد. 5 - اطلاق شده .