کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
حصیر
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (اِ.) بوریا، فرشی که از نی یا برگ خرما بافته شده باشد.
-
فشل
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - پردة هودج . 2 - فرشی که زنان بر آن نشینند.
-
پادری
فرهنگ فارسی معین
(دَ)(اِمر.)1 - فرشی که پای در می اندازند. 2 - سنگی که پای در می گذارند تا باد در را نبندد.
-
جانماز
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (اِمر.) فرشی کوچک که بر کف اتاق یا زمین گسترند و روی آن نماز گزارند، سجاده . ؛ ~ آب کشیدن تظاهر به پاکی و تقدس کردن .
-
سجاده
فرهنگ فارسی معین
(سَ جّ دِ) [ ع . سجادة ] (اِ.) جانماز، پارچه یا فرشی که روی آن نماز گزارند.
-
پاانداز
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) (اِمر.) 1 - فرشی که در ورودی درِ اتاق بیندازند. 2 - آن چه که زیر پا بیندازند. 3 - (عا.) دلال محبت . 4 - آن چه که در پای عروس و داماد ریزند.
-
پیشگاه
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - نزدیک تخت پادشاه ، بالای مجلس . 2 - پادشاه ، افراد محتشم . 3 - تخت ، مسند. 4 - جلو ایوان . 5 - فرشی که پیش در بگسترانند.
-
مسند
فرهنگ فارسی معین
(مَ نَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - تکیه گاه . 2 - بالش بزرگ . 3 - مقام ، مرتبه . 4 - فرشی گرانبها که بالای اطاق می افکندند و بزرگان بر آن جلوس می کردند.