کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرا فرست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فرا آوردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . وَ یا وُ دَ) (مص م .) 1 - به دست آوردن . 2 - ساختن .
-
فرا آورده
فرهنگ فارسی معین
( ~ . وَ یا وُ دِ) (ص مف .) 1 - به دست آمده . 2 - محصول ، ساخته شده .
-
فرا افکندن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . اَ کَ دَ) (مص م .) به میان آوردن .
-
فرا بردن
فرهنگ فارسی معین
(فَ . بُ دَ) (مص م .) پیش بردن .
-
فرا بریدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بُ دَ) (مص م .) 1 - به پایان رساندن . 2 - مسکوت گذاشتن مطلب یا کاری .
-
فرا دادن
فرهنگ فارسی معین
(فَ. دَ) (مص م .) 1 - بیان کردن . 2 - گردانیدن ، متوجه کردن .
-
فرا داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ) (مص م .) 1 - بر سر دست گرفتن ، بلند کردن . 2 - به سویی متوجه کردن . 3 - نگه داشتن .
-
فرا دید
فرهنگ فارسی معین
(فَ) (ق مر.) پدید، هویدا.
-
فرا رسیدن
فرهنگ فارسی معین
(فَ. رَ دَ) (مص ل .) نزدیک شدن و رسیدن وقت چیزی یا کاری .
-
فرا شدن
فرهنگ فارسی معین
(فَ. شُ دَ)(مص ل .)1 - داخل شدن ، درآمدن . 2 - خشمگین شدن . 3 - رفتن .
-
فرا کردن
فرهنگ فارسی معین
(فَ. کَ دَ) (مص م .) 1 - پیش آوردن . 2 - دست دراز کردن . 3 - برگزیدن . 4 - برانگیختن . 5 - بستن .
-
فرا آب کردن
فرهنگ فارسی معین
(فَ. کَ دَ) (مص م .) نیست کردن ، به نیستی افکندن .
-
فرا پشت کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پُ. کَ دَ) (مص م .) بر دوش انداختن جامه و مانند آن .