کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرار کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گریز
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (اِ.) گریختن ، فرار کردن ، رهایی .
-
پای برداشتن
فرهنگ فارسی معین
(بَ تَ) (مص ل .) فرار کردن ، گریختن .
-
دست جنباندن
فرهنگ فارسی معین
(جنبانیدن ) ( ~. جُ دَ) (مص ل .) کنایه از: فرار کردن .
-
فلنگ را بستن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ تَ) (مص ل .) (عا.) گریختن ، فرار کردن .
-
چاک
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - شکاف . 2 - پاره . 3 - سفیدة صبح . 4 - دریچه . ؛ به ~ زدن گریختن ، فرار کردن .
-
ورمالیدن
فرهنگ فارسی معین
(وَ دَ) (مص ل .) 1 - دامن به کمر زدن ، آستین بالا زدن . 2 - کنایه از: گریختن و فرار کردن .
-
گریز زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زَ دَ)(مص ل .)1 - هنگام نوشتن یا سخن گفتن از مطلبی به مطلب دیگر پرداختن . 2 - فرار کردن .