کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فداء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
فدیت
فرهنگ فارسی معین
(فِ یَ) [ ع . فدیة ] نک فداء.
-
فدیه
فرهنگ فارسی معین
(فِ یِ) [ ع . فدیة ] (اِ.) نک فداء.
-
فدا
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ ع . فداء ] 1 - (اِ.) آن چه که نثار می شود. 2 - (مص ل .) مالی یا چیزی را برای رهایی خود یا دیگری دادن . 3 - (اِ.) سربها، آن چه اسیران برای رهایی خود دهند.
-
فدوی
فرهنگ فارسی معین
(فَ دَ) [ ع . ] 1 - (ص نسب .) منسوب به فداء؛ فدایی ، جان نثار. 2 - بنده ، برده .