کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فایده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فایده
فرهنگ فارسی معین
(یِ دِ) [ ع . فائدة ] (اِ.) 1 - سود، بهره . 2 - سخن سودمند. ج . فواید.
-
جستوجو در متن
-
پربار
فرهنگ فارسی معین
(پُ) (ص .) دارای فایدة زیاد.
-
هکف
فرهنگ فارسی معین
(هَ کَ) (ص .) بیهوده ، بی فایده .
-
عبث
فرهنگ فارسی معین
(عَ بَ) [ ع . ] 1 - (اِمص .) انجام دادن کاری که فایدة آن نامعلوم باشد. 2 - (ص .) کار و تلاش بیهوده و بی فایده .
-
مفید
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِفا.) سودمند، با فایده .
-
نفع
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (اِ.) سود، فایده .
-
فلاده
فرهنگ فارسی معین
(فَ دِ) (ص .) بیهوده ، بی فایده .
-
آسمان و ریسمان
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ ) (اِمر.) حرف های بی سر و ته ، سخن های بی فایده .
-
باطل
فرهنگ فارسی معین
(طِ) [ ع . ] (ص .) بیهوده ، بی فایده . ج . اباطیل .
-
پید
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - بی فایده ، بی ارزش . 2 - تار و مار.
-
سودمندی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (حامص .) 1 - نفع . 2 - فایده . 3 - باروری .
-
صرفه داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) فایده داشتن .
-
هوده
فرهنگ فارسی معین
(د ) (اِ.) 1 - درست ، حق . 2 - سود، فایده .
-
فواید
فرهنگ فارسی معین
(فَ یِ) [ ع . فوائد ] (اِ.) جِ فایده .