کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فأل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فال
فرهنگ فارسی معین
[ ع . فأل ] (اِ.) 1 - پیش بینی ، پیش گویی . 2 - هرچیزی که با آن فال بگیرند. 3 - بخت ، طالع . ؛ هم ~ُ هم تماشا کنایه از: هم کار و هم سرگرمی .
-
فال
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - قسمت های مساوی از یک چیز، مانند برش های یک اندازه از خربزه ، گردو و ... 2 - بخش کوچک از یک چیز.
-
فال فال
فرهنگ فارسی معین
(لْ. لْ) (ق مر.) بخش بخش ، چند تا چند تا.
-
همایون فال
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ فا - ع . ] (ص مر.) آن که اقبال خجسته و میمون دارد، همایون بخت .
-
فال انداز
فرهنگ فارسی معین
(اَ) [ ع - فا. ] (ص فا.)فالگیر، طالع بین .
-
فرخ فال
فرهنگ فارسی معین
(فَ رُّ) [ فا - ع . ] (ص مر.) خوشبخت ، نیک بخت .
-
جستوجو در متن
-
تفأل
فرهنگ فارسی معین
(تَ فَ أُ) [ ع . ] 1 - (مص م .) فال زدن . 2 - (اِمص .) فال گویی ، فال اندازی . 3 - (اِ.) فال ، شگون . ج . تفألات .
-
تطیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ طَ یُّ) [ ع . ] (مص ل .) به فال بد گرفتن ، از پرواز مرغ فال زدن .
-
اخترگوی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ. ص .) منجم ، فال گوی .
-
طیره
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . طیرة ] (اِ.) فال بد.
-
جخت
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) عطسة دوم ، متضاد صبر، که آن را به فال نیک می گیرند.
-
شگون
فرهنگ فارسی معین
(شُ) (اِ.) (عا.) فال نیک ، خوش یُمن .
-
فالگیر
فرهنگ فارسی معین
[ ع - فا. ] (ص فا.) کسی که فال می گیرد، طالع بین .
-
قرعه
فرهنگ فارسی معین
(قُ عِ) [ ع . قرعة ] (اِ.) آنچه که با آن فال بزنند.