کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فامتَنپیمایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فام
فرهنگ فارسی معین
1 - پسوندی که در آخر برخی واژه ها می آید به معنای رنگ ، نوع . 2 - مانند، شبیه .
-
فام
فرهنگ فارسی معین
(مْ) (اِ.) وام ، قرض .
-
تن
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ فر. ] (اِ.) مقیاس وزن برابر 1000 کیلوگرم .
-
تن
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ فر. ] (اِ.) درجة بلندی و کوتاهی صدا و آوازها، صدا، صوت ، پرده (فره ).
-
تن
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ فر. ] (اِ.) 1 - گوشت ماهی که به صورت فشرده کنسرو شود. 2 - نوعی ماهی .
-
تن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ په . ] (اِ.) 1 - بدن . 2 - جسم . 3 - نفر، شخص .
-
تن تن
فرهنگ فارسی معین
(تَ تَ) (اِمر.) 1 - وزن اجزای آواز موسیقی . 2 - از ارکان تقطیع . 3 - نغمه ، سرود.
-
پیروزه فام
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) به رنگ فیروزه .
-
نیل فام
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) به رنگ نیل ، لاجوردی .
-
مشک فام
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.)به رنگ مشک ، سیاه .
-
پنج تن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (اِمر.) پنج تن آل عبا، خمسه آل عبا، خمسة طیبه : مراد محمد رسول الله (ص )، علی (ع )، فاطمه (س )، حسن (ع )، حسین (ع ) است .
-
تن زدن
فرهنگ فارسی معین
(تَ. زَ دَ) (مص ل .) 1 - خاموش شدن ، سکوت کردن . 2 - خودداری کردن ، امتناع کردن .
-
تن آسان
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) 1 - آسوده ، مرفه . 2 - تن درست ، سالم . 3 - تن پرور، خوش گذران .
-
تن آسانی
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (حامص .) 1 - آسودگی ، رفاه . 2 - تندرستی . 3 - خوشگذرانی ، تن پروری .
-
تن بها
فرهنگ فارسی معین
(تَ. بَ) (اِمر.) پولی که کسی برای آزاد شدن کسی دیگر از زندان در صندوق دادگستری گذارد؛ وجه الکفاله .