کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فاضلاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فاضلاب
فرهنگ فارسی معین
(ض ) [ ع - فا. ] (اِمر.) 1 - آب اضافه ای که از نهر یا رود به بیرون سرریز می کند. 2 - آب آلوده ای که از حمام ها و توالت ها و... به چاه سرازیر می شود.
-
جستوجو در متن
-
آبشی
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) فاضلاب ، چاهک .
-
پارگین
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) 1 - فاضلاب . 2 - آشغال دانی .
-
آبریز
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.)1 - فاضلاب . 2 - مستراح . 3 - آفتابه . 4 - دلو.
-
هرزآب
فرهنگ فارسی معین
(هَ زِ) (اِ.) (عا.) 1 - آبی که بیهوده روی زمین جاری شود. 2 - فاضلاب .
-
چاه
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) گودالی به شکل استوانه که در زمین حفر کنند و از آن آب بالا کشند، یا فاضلاب را در آن ریزند.
-
منجلاب
فرهنگ فارسی معین
(مَ جَ) (اِمر.) 1 - آب بدبوی و گندیده . 2 - فاضلاب ، جایی که آب های کثیف در آن جمع شود.